آکادمی روابط عمومی

وابسته به دانشگاه فرهنگ و هنر کرمانشاه

آکادمی روابط عمومی

وابسته به دانشگاه فرهنگ و هنر کرمانشاه

نظریه های جامعه شناسی جلسه چهارم

روانشناسی گشتالت:

روانشناسان مکتب گشتالت می گویند: اول، کامل را می بینیم. سپس در قالب کل، ابزار برایمان شناخته میشود. در روانشناسی کلاسیک، این موضوع برعکس است. یعنی اول احساس میکنیم بعد ادراک.

در اینجا این سوال مطرح میشود که این کل از کجا آمده است؟

اینجا میگویند یک اراده بیش از تجربه است، یعنی خاصیت ذهن. مکتب نظم میگوید من کل را می پذیرم و در قالب این کل است که من خانواده، طبقه، گروه و .. را تحقیق میکنم و این کل را قبول دارم. بنیان گذاران مکتب نظم میگوید: هر عنصر فرهنگی را که ما مطالعه میکنیم، باید ببینیم چه ارزشی برای کل دارد و باید این موضوع را در رابطه با کل به کار ببریم. بنابراین روی نظم موجود کار میکنند. پس محافظه کار هستند و با تاریخ هم سر و کار ندارند.

از نظر روش،روش تحلیل کارکردی است. مثلا خانواده و یا دانشگاه دارای کارکرد هستند. کارکرد دانشگاه، تربیت افراد متخصص و کارکرد خانواده، تربیت فرزند است. این کارکرد هم به بقای خود کمک میکند و هم به عناصر دیگر خدمت میکند و هم در حفظ نظم موجود سهیم است.

در اینجا ما معتقدیم که توسعه دانشگاه در گرو نقشی است که ایفا میکند. اگر بیشتر تربیت کند، بیشتر گسترش میابد، یعنی کارکردش تحلیلی می شود و در اینجا متغیر مستقل را به متغیر وابسته تحلیل میکنیم، ولی در تحلیل علمی اینطور نیست. مثلا x باعث g میشود، در نتیجه یکی علت دیگری است.

 

جامعه شناسی نظم 2 شاخه دارد:

1.ساخت گراها

2.فرد گراها

این ها هر دو نظم را می پذیرند، ولی تفاوتشان در تاکیدی است که در ابعاد می گذارند.

در مقابل این مکتب، جامعه شناسی تضاد وجود دارد که پایه ها و مبنای آن عبارتند از:

1. اصل ماتریالیسم

2. اصل تضاد و تغییر

3. اصل وحدت اضداد

4. اصل تکامل

5. اصل ارتباط حال/گذشته ، حال/آینده

6. اصل تبدیل عام به خاص

در جامعه شناسی نظم، ثبات و سکون عمده ترین ارزشهای مشترک جامعه شناسی نظم هستند و در جامعه شناسی تضاد، تضاد و تغییر عارض و فرع بر آن اصل تضاد است. نظم موجود حالت گذرا دارد.