آکادمی روابط عمومی

وابسته به دانشگاه فرهنگ و هنر کرمانشاه

آکادمی روابط عمومی

وابسته به دانشگاه فرهنگ و هنر کرمانشاه

نظریه های جامعه شناسی جلسه دوم

مفهوم جامعه:

جامعه به کمیتی گویا و متغیر اطلاق میشود که امکان بقا و ادامه ی زندگی اجتماعی را برای انسان به صورتی نسبتا خودکفا تامین میکند.

این چنین واحد پویایی، چند ویژگی اساسی دارد که عبارتند از:

1.مشتمل بر حداقل دو موجود انسانی است که بین آنها تعامل وجود دارد.

2.در جامعه نظم اجتماعی وجود دارد.

3.در جامعه حالت خودکفایی نسبی وجود دارد.

4.تاریخ مشترک، فرهنگ و سرزمین مشترک با حد و مرز مشخص در جامعه وجود دارد.

 

شناخت: به کلیه تراوش های فکری انسان اطلاق میشود که دارای انواع زیر است:

1.شناخت کودکانه

2.انسانی، اجتماعی

3.شناخت عامیه

4.شناخت علمی

5.شناخت فلسفی

6.شناخت هنر

7.شناخت دینی

 

مکتب: مجموعه ای از بینش ها که در واقع مبانی نظری مکتب و روشها، مبانی عملی مکتب را تشکیل میدهند، که توسط فرد یا افراد پی ریزی میشود و افکار و اعمال پیروان خود را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد.

مکتب در جامعه شناسی: مجموعه بینش ها و روشهای جامعه شناختی که توسط یک یا چند صاحب نظر جامعه شناسی بر محور یک ارزش بنیادی منتظم میشود و افکار و فعالیت های عینی صاحب نظران و پیروان آن مکتب را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد.

 

جامعه شناسی به عنوان یک رشته علمی و منتظم کی و از کجا می آید؟ چه شرایطی فراهم بوده که جامعه شناسی در اروپا به وجود بیاید؟

جامعه در اواخر قرن نوزدهم در اروپا رشد میکند و در این کشورها شرایطی تحت نظام سرمایه داری به وجود می آید. یکی از این شرایط رنسانس بود، یعنی نوزایش فکری و فرهنگی و اعتقاد به اینکه جهان قابل شناخت است و ما میتوانیم آنرا بشناسیم ( با روش تجربی) و برای تبیین جهان ما نیاز به شناخت عوامل ما بعد الطبیعه نداریم و اعتقاد به علم و تکنولوژی در فرآیند رنسانس رابطه انسان با خودش را تغییر داد.

انسان دایره مدار هستی میشود و به خود اعتماد پیدا میکند. خودش میتواند مشکلاتش را حل کند. اینجاست که خردگرایی و آینده نگری بین انسانها رشد پیدا میکند. اعتقاد به کنترل جهان از جمله زندگیشان پیدا میشود.

بعد از رنسانس علم و تکنولوژی به شدت رشد پیدا میکند. انقلاب صنعتی به وجود می آید و رابطه انسان با طبیعت دگرگون میشود و به کمک تکنولوژیهایی آن را مهار میکند، یعنی تولید با دست تبدیل به تولید با ماشین میشود. شهرها رشد میکنند و مسائل اجتماعی پدید می آید. نظام آموزش و پرورش قشر بندی و سازمانهای اجتماعی عوض میشوند. انسانها میتوانند درباره جامعه خودشان بحث کنند، اظهار نظر کنند و این یک مسئله حیاتی برای جامعه شناسی است.

 

این تحولات به دو گونه بر جامعه شناسی اثر گذاشت:

1.کسانی که خواهان نظم بودند: این تحولات برای آنها نگران کننده بود. آنان نگران حفظ نظم موجود بودند و بنیان گذاران مکتب نظم شدند.

2.کسانی که خواهان دگرگونی نظم بودند: که به آنان بنیان گذاران مکتب تضاد میگویند.

 

در مکتب جامعه شناسی نظم که سنبل آن مکتب جامعه شناسی کارکرد گرایی میباشد، چهار پایه یا مبنای اصلی وجود دارد که به آنها پایه های جامعه شناسی نظم گفته میشود و شامل:

1.ارگانیسم گرایی

2.اثبات گرایی

3.روان شناسی گشتالت

4.انسان شناسی کارکردی

 

1.ارگانیسم گرایی: ارگانیسم گرایی یعنی تشبیه جامعه به بدن یک موجود زنده با این اعتقاد که در جامعه هر عنصر و هر جزئی، همانند خانواده، یک وظیفه یا کارکردی دارد که ایفای آن وظیفه، مثل وظیفه دست و پا و قلب، برای کل جامعه لازم است.

پس هر چیزی باید در جی خودش قرار گیرد. این یک مسئله تاریخی است که در طول تاریخ به همین صورت بوده است. افلاطون و ارسطو فکر میکردند که رابطه جسم و روح مثل رابطه برده و برده داری است. روح باید بدن را کنترل کند همانند برده دار که برده را کنترل میکند. این طرز فکر ما را به نظم وا می دارد.