آکادمی روابط عمومی

وابسته به دانشگاه فرهنگ و هنر کرمانشاه

آکادمی روابط عمومی

وابسته به دانشگاه فرهنگ و هنر کرمانشاه

درآمدی بر زندگی و تحلیل نظریه های بوردیو


درآمدی بر زندگی و تحلیل نظریه های بوردیو

 

 

استاد راهنما:

جناب آقای غفاری

 

 

 

گردآورنده:

محمد شیرزادی

 

 

 

بهار90


پیر بوردیو (1 اگوست1930 ـ 23 ژانویه 2002) جامعه‏ شناس معروف فرانسوی بود که روش‏های کارش را از رشته ‏های مختلفی وام گرفت: از نظریه های فلسفی و ادبی گرفته تا نظریه های جامعه‏ شناسی و انسان‏ شناسی .او بیش از هر چیز به خاطر کتاب معروفش تشخص، نقد اجتماعی داوری، معروف شده است که در آن سعی دارد تا قضاوت‏ های زیبایی‏ شناسانه را به موقعیت‏ های اجتماعی مرتبط سازد. قابل توجه‏ ترین بخش از نظریه‏ ی بوردیو مربوط به روش است که نظریه و داده‏ های تجربی را با هم ترکیب می‏کند و تلاش دارد تا بعضی از مهمترین مناقشه‏ ها را در نظریه و تحقیق حل کند و همچنین تلاش می‏کند تا مشکلات مربوط به فهم سوژۀ درون ساختارهای عینی را برطرف نماید ( وی در این در این فرایند، سعی می‏کند که عاملیت و ساختار را با هم تلفیق کند).

بوردیو همچنین مبدع اصطلاحات و چارچوب‏ های روش‏ شناختی مثل سرمایه‏ ی فرهنگی، نمادین و اجتماعی و مفاهیم طبیعت ثانویه، عرصه و خشونت نمادین است. بوردیو در کارهایش بر نقش عمل و تضمین در پویایی‏ های اجتماعی تاکید می‏کند. او در پای نهادن نظریه‏اش از آراء لودیوک وینگنشتاین، موریس مرلوپونتی، ادموند هوسرل، گئورک کانگهایم، کارل مارکس، گاستون باشلارد، ماکس وبر، امیل دورکیم، و نوبرت الیاس استفاده نموده است. پاسکال، هنگامی که بوردیو کتاب او را با عنوان ”مراقبه‏ های پاسکالی“ مطالعه نمود، روی بوردیو تاثیر بسزایی گذاشت.

بوردیو در دنگین(Denguin) جنوب شرقی پیرنه) در 1930 به دنیا آمد، پدربزرگش یک کشاورز و پدرش کارمند اداره‏ ی پست بود. او در سال 1962 با ماری ـ کلر بیزار ازدواج کرد و از او صاحب سه پسر شد، بوردیو در دانشسرای عالی شهر پاریس به خواندن فلسفه پرداخت. بعد از فارغ‏ التحصیل شدن به مدت یکسال به شغل معلمی روی آورد. در طول جنگ الجزایر برای استقلال در سال‏های 1958-1962 و هنگامی که او در ارتش فرانسه خدمت می‏کرد تحقیقی قوم نگارانه انجام داد که به او اعتباری در جامعه ‏شناسی بخشید.

 در سال 1964 مدیر مطالعات در اکول پراکتیک دِ اوته اتود شد و بر همین سکو بود که زندگی حرفه‏ ی آینده‏ ی او پا گرفت و در سال 1981 جانشین ریمون آرون در کولژ دو فرانس شد( که قبل از آنها در اختیار موریس هالبواکس و مارسل موس بود). در 1968، همراه لوک بولتانسکی، پژوهش نامه ‏ی علوم اجتماعی را راه انداخت و در سال 1993 مرکز ملی تحقیقات علمی (CNRS) مدال طلایی را به عنوان عالی‏ ترین جایزه به وی اعطا کرد. در 1996 جایزه‏ی گافمن را از دانشگاه کالیفرنیا (برکلی) و در سال 2002 مدال هاکسلی را از انستیتوی انسان‏ شناسی روستایی دریافت کرد.
او همواره تلاش می‏کرد که ایده‏ های نظری‏اش را با تحقیق تجربی یعنی زندگی روزمره هماهنگ سازد و کار او را می‏توان جامعه‏ شناسی فرهنگی و یا یک نظریه‏ ی کنش نامید.


مشارکت او در جامعه‏ شناسی هم نظری و هم تجربی بود. مفاهیم کلیدی وی عبارت‏ اند از طبیعت ثانویه، عرصه و خشونت نمادین. از نظر بوردیو هریک از افراد در یک فضای اجتماعی چند بعدی موقعیتی را اشغال می‏کنند. افراد بوسیله‏ ی عضویت در طبقه‏ ی اجتماعی شناخته نمی‏شوند، بلکه بوسیله‏ ی مقداری که از هر نوع سرمایه در اختیار دارند شناخته می شوند. بوردیو از اینکه نقش یک روشنفکر یا یک دانشمند اجتماعی برج عاج‏ نشین را ایفا کند، احساس ناراحتی می‏کرد. و اگرچه او سرسپرده‏ ی، هیچ حزبی نبود، اما به خاطر فعالیت‏ ها و دل مشغولی‏ های سیاسی‏ اش معروف بود. او از کارگران در مقابل نخبگان سیاسی و سرمایه ‏داری نئولیبرالیسم دفاع می کرد.

 به خاطر استقلالش، حتی به عنوان دشمن حزب چپ فرانسه شناخته می‏شد، حزب سوسیالیست فرانسه به گونه‏ ی تحقیرآمیز اصطلاح چپ بوردیوی را استعمال می‏کرد.
بعضی از نتایج تجربی کارهای او عبارتند از:
·  نشان دادن این که علی رغم آزادی آشکار انتخاب در هنر، ترجیحات هنری افراد (مثلاً موزیک کلاسیک، راک یا سنتی)‏به میزان بسیار زیادی با موقعیت اجتماعی افراد پیوند خورده است.

نشان دادن اینکه ظرافت‏ های زبانی مثل لهجه، صرف و نحو، هجی کردن و سبک نگارش ـ که همه از عناصر سرمایه ‏ی فرهنگی هستند ـ عامل مهمی در تحرک اجتماعی (مثل گرفتن دستمزد بالا، بدست شغل مناسب) هستندپیر بوردیو در کارهایش تاکید می‏کند بر این مسئله تاکید می کند که چگونه طبقات اجتماعی، مخصوصاً طبقات حاکم و روشنفکر، امتیازات اجتماعی‏شان را در طی نسل‏های متمادی حفظ می‏کنند، علی رغم این افسانه که در جامعه‏ ی پساصنعتی معاصر، برابری فرصت‏ها و تحرک بالای اجتماعی از طریق آموزش امکان‏پذیر است.

بوردیو نویسنده‏ ی بسیار پرکاری بود، که صدها مقاله و بیش از سی جلد کتاب به رشته تحریر درآورد و تقریباً همه آنها، به انگلیسی ترجمه شده است. سبک او در ترجمه‏ ی انگلیسی فشرده است اما در فرانسه و کشورهای همسایه‏اش،به استثنایی انگلیس، سبک او برازنده و نافذ به شمار می‏آید.

بوردیو وامدار بسیاری از جامعه‏ شناسان کلاسیک است و به نوعی آنها را با هم ترکیب نموده است. او از ماکس وبر اهمیت نظام‏ های سلطه و نمادین در زندگی اجتماعی و همچنین مفهوم نظم اجتماعی که در نهایت توسط او به نظریه‏ی  عرصه‏ ترجمه شده است، را وام گرفته است. از مارکس مفهوم سرمایه را اخذ نموده و آن را به همه‏ ی صور فعالیت های اجتماعی و نه تنها اقتصاد تعمیم داده است. و در نهایت از دورکیم جبریت خاص او را و از مارسل موس و کلودلوی اشتراوس، سبک ساختارگرایانه را به ارث برده است تا بر نقش ساختارهای اجتماعی در بازتولید خود تاکید کند.

 به هر حال، بوردیو به گونه‏ی انتقادی از این تحلیل دورکیمی‏ها برای تاکید بر نقش عاملیت اجتماعی در عمل، در درون ساختارهای اجتماعی و نظام‏ های نمادین، استفاده می‏کند. او علاوه بر این تاکید می‏کند که بازتولید ساختارهای اجتماعی هماهنگ با منطق ساختاری عمل نمی‏کند.اما نباید از تاثیرات فلسفی بر بوردیو غافل ماند: موریس مرلوپنتی و پدیدارشناسی ادموند هوسرل نقش حیاتی در تنظیم توجه بوردیو به بدن، کنش و تمایلات کنشی (که در نظریه‏ی بوردیو درباره‏ی طبیعت‏ ثانویه یافت می‏شود) داشته است.
کار بوردیو تلاشی است برای فراگذشتن از یک سری گزاره‏ های که در علوم اجتماعی وجود دارد (مثل عینیت‏ گرایی/ ذهنیت‏ گرایی، خرد/ کلان، جبر/ اراده) و این کار را مخصوصاً با نوآوری‏ های مفهومی‏اش انجام می‏دهد. مفهوم طبیت ثانویه، سرمایه و عرصه، در واقع، برای چنین مقاصدی ابداع شده‏ اند.

 

نظریه‏ ی بوردیو درباره‏ ی قدرت و کنش 

در مرکز کار جامعه‏ شناسی بوردیو منطقی از کنش وجود دارد که بر اهمیت عمل و کنش در جهان اجتماعی تاکید دارد. برخلاف سنت عقلانیت، بوردیو تاکید می‏کند که مکانیسم‏ های سلطه و بازتولید اجتماعی عمدتاً متمرکز شده است بر آگاهی عملی و کنش‏ های کارآمد در جهان اجتماعی، بوردیو به شدت با نظریه کنش عقلانی (یا نظریه‏ های انتخاب عقلانی) که به گونه‏ ی اشتباه در مورد اینکه چگونه عاملان اجتماعی عمل می‏کنند، بنیان نهاده شده است، مخالفت می‏کند.

 به نظر بوردیو، عاملان اجتماعی به طور مداوم براساس ملاک‏ های اقتصادی و عقلانی آشکار تصمیم‏ گیری نمی‏کنند. بلکه، عاملان اجتماعی با توجه به منطق کنشی آشکار ـ نوعی حس کنشی ـ و حالات بدنی عمل می‏کنند. عاملان اجتماعی براساس ”احساسشان در بازی“ عمل می‏کنند (احساس یادآوری‏ کننده‏ ی مفهوم طبیعت ثانوی و ”بازی“ به یادآورنده ی مفهوم عرصه است).کار جامعه‏ شناختی بوردیو بیش از هرچیز به تحلیل مکانیسم‏ های بازتولید سلسله مراتب اجتماعی مربوط است.

 در تقابل با تحلیل‏ های مارکسیستی، بوردیو از دادن اهمیت زیاد به عوامل اقتصادی انتقاد می‏کند، و تاکید دارد که ظرفیت عاملان اجتماعی در عمل تولیدات ذهنی‏شان را تضمین می‏کند و نظام‏ های نمادین نیز در بازتولید ساختارهای اجتماعی سلطه نقش مهمی دارند.آنچه که بوردیو خشونت نمادین می‏ نامد (مشروعیت بخشیدن به ساختارهای اجتماعی) در تحلیل‏های جامعه‏ شناختی او نقش بسیار مهمی ایفا می‏کند.
به نظر بوردیو، جهان اجتماعی مدرن به ”عرصه‏ های“ تقسیم شده است. از نظر او، تنوع فعالیت‏های اجتماعی باعث پیدایش فضاهای اجتماعی متنوع و اغلب مستقلی، شده است که در هرکدام از این عرصه‏ ها بر سر گونه‏ ی خاصی از سرمایه رقابت وجود دارد. این عرصه‏ ها براساس نوعی سلسله مراتب خاص عمل می‏کنند و پویایی عرصه‏ ها از کشمکش کنش گران اجتماعی که سعی دارند موقعیت‏ های مسلط درون عرصه را در اختیار بگیرند، جدا است. در حالیکه بوردیو در اجزاء اساسی نظریه‏ ی تضاد با مارکسیست‏ ها هم عقیده است، اما او در این فکر که کشمکش‏ های اجتماعی تنها به تضادهای اقتصادی مابین طبقات اجتماعی تقلیل نمی‏ یابد، از آنها فاصله می‏گیرد.

 به نظر او تضادهای که در هر عرصه ی اجتماعی رخ می‏دهد تا اندازه‏ای بسیار زیادی مختص همان عرصه است و قابل تقلیل به سایر عرصه ‏ها نیست.
پیر بوردیو، حول مفهوم طبیعت ثانویه، نظریه‏ ی دربارة کنش بوجود ‏آورده است که اثر قابل ملاحظه‏ ی در علوم اجتماعی اعمال نموده است. این نظریه به دنبال اینست که نشان دهد عاملان اجتماعی راهکارهای را بوجود می‏ آورند که با نیازهای جهان اجتماعی که در آن زندگی می‏کنند قابل انطباق است. این راهکارها ناخودآگاهانه و براساس منطق کنش است.

 

عرصه و طبیعت ثانویه

بوردیو در این عقیده‏ی وبر سهیم است که جامعه را نمی‏توان صرفاً براساس طبقات اقتصادی و ایدئولوژی تحلیل نمود. قسمت عمده‏ی کار او به نقش مستقل عوامل فرهنگی و آموزشی مربوط می‏شود. بوردیو، در عوض تحلیل جوامع براساس طبقات، از مفهوم عرصه استفاده می‏کند: یک محیط اجتماعی که در آن افراد مانور می‏دهند و مشغول به دنبال کردن منابع مطلوبی هستند.

عرصه مجموعه‏ی از موقعیت‏های اجتماعی است (مثل حرفه‏ی همچون حقوق) که از درون براساس روابط قدرت ساختار یافته است (مثل تفاوت قدرت قاضی و وکیل). به طور واضح‏تر باید گفت که عرصه یک میدان اجتماعی برای کشمکش بر سر تخصیص انواع مشخصی از سرمایه است ـ سرمایه از هر نوع که باشد برای عاملان اجتماعی بااهمیت شمرده می‏شود (مثال آشکار سرمایه‏ی پولی است) عرصه‏ها که هم بصورت عمودی و هم بصورت افقی سازمان یافته‏اند. به این معنا که شباهت زیادی به طبقات ندارند، و اغلب خودسالارند و انواع متفاوتی از بازی اجتماعی را دارا هستند.

عرصه‏ی قدرت مخصوص همان عرصه است و کشمکش‏های درون آن ”میزان مبادله‏ی“ شکل‏های مختلف سرمایه‏ی نمادین فرهنگی یا جسمانی را درون آن عرصه کنترل می‏کند. عرصه بوسیله‏ی تمایزهای عقلانی موقعیت کنشگران اجتماعی ساخته می‏شود و مرزهای هر عرصه در جاهای که تاثیرات عرصه به پایان می‏رسد، علامت‏گذاری می‏شود. عرصه‏ها ممکن است به هم پیوسته و یا خودسالار باشند (مثلاً: جدایی قدرت بین قاضی و قانون‏گذار را در نظر بگیرید) و جوامع بسیار پیچیده، جوامع ”بسیار تمایزیافته‏ی“ (more differentiated)هستند که عرصه‏های بسیاری دارند. عرصه براساس اصول بنیادی ”دیدن و تقسیم کردن“ (برای مثال تقسیم‏بندی میان ذهن و بدن یا زن و مرد) یا ”قوانین“ دسته‏بندی تجربه که بر کنش‏ها و تجارب درون یک میدان فرمان می‏راند ساخته می‏شوند.

هنجارهای تشکیل‏دهنده یک عرصه اغلب غیرقابل تقلیل به هنجارهای تشکیل دهنده ی سایر عرصه‏ها است. همانطور که قبلاً ذکر شده است اختلاف بین هنجارهای عرصه زیبایی‏شناسی سرمایه‏ی فرهنگی را ارزشمند می‏سازد و موجب ترغیب سرمایه‏ی اقتصادی می‏شود و هنجارهای عرصه اقتصادی سرمایه ی اقتصادی را ارزشمند می‏سازد. عامل‏ها در یک عرصه‏ی مخصوص نه به شیوه‏ی آشکار، بلکه به صورت قبول  شرایط عملی، که در ”حین انجام بازی“ آشکار می‏شود، شرکت می‏کنند. پذیرفتن شرایط عرصه و کسب منافع و سرمایه‏های تعیین‏شده در عرصه، توهم نامیده می‏شود.

طبیعت ثانویه

بوردیو مفهوم طبیعت ثانویه را از مارسل موس وام گرفته است ـ اگرچه این مفهوم در آثار ارسطو، نوربرت الیاس، ماکس وبر و وادموند هوسرل نیز دیده می‏شود ـ و از آن به شیوه ی کم و بیش سیستماتیک، در تلاش برای حل مسئله‏ی ریشه‏دار در علوم انسانی استفاده می‏‏کند: عینیت‏گرایی و ذهنیت‏گرایی. طبیعت ثانویه را می‏توان به عنوان مجموعه‏ی از خصلت‏ها تعریف نمود (طرح‏واره‏های پایدار اکتسابی ادراک، تفکر و کنش) عاملان فردی این طبیعت ثانوی را در پاسخ به شرایط عینی که با آن روبرو می‏شوند، بوجود می‏اورند.

از این راه تئوری‏های بوردیو ساختارهای اجتماعی عینی را با به ساختارهای ذهنی یا همان تجربه‏ی ذهنی عاملان القاء می‏کند. زیرا عرصه اجتماعی عینی نیازمندی‏های مشارکت‏کنندگانش را برای عضویت، مثل صحبت کردن، در درون عرصه تعیین می‏کند. بدین وسیله ساختار اجتماعی عینی به مجموعه‏ی مشخصی از خصلت‏های جسمانی و شناختی آمیخته می‏شود و ساختارهای ذهنی کنش عاملان با ساختارهای عین و ضروریات موجود میدان اجتماعی متناسب می‏شود و یک رابطه‏ی دوکسایی ظهور می‏کند.

دوکسا (Doxa) اعتقاداتی بدونه فکر، عمیق و بنیادی هستند که در کل جهان بدیهی انگاشته می‏شوند و کنش‏های عاملان و عمل فکر کردن در درون یک عرصه خاص را شکل می‏دهد. دوکساتمایل دارد از تنظیمات اجتماعی عرصه حمایت کند، بنابراین سلطه را مورد حمایت قرار می‏دهد و موقعیت سلطه را بدیهی و قابل قبول تصور می‏نماید. از این رو، مجموعه‏ای از فهم و درک که طبیعت ثانوی را شکل می‏دهد تمایل دارد که ساختارهای بسیاری از عرصه را بازتولید کند. بنابراین بوردیو طبیعت ثانویه را به مثابه کلید بازتولید اجتماعی به حساب می‏آورد زیرا طبیعت ثانویه در تولید و تنظیم کنش‏های که زندگی اجتماعی را شکل می‏دهد، نقش مرکزی دارد.

سرمایه‏ی فرهنگی: یک مفهوم جامعه‏شناختی است که از زمانی که برای اولین بار بوسیله‏ی پیر بوردیو بیان شد محبوبیت فراوانی کسب نموده است.بوردیو و ژان-کلود پاسرون برای اولین بار از این مفهوم در کتاب بازتولید فرهنگی و بازتولید اجتماعی استفاده کردند (1973).

در این اثر او تلاش دارد تا تفاوت‏های موجود در نتایج تحصیلی نظام آموزشی فرانسه را در طول دهه‏ی 1960 توضیح دهد. این مفهوم از آن زمان به بعد، به همراه سایر سرمایه‏ها در مقاله اشکال سرمایه (1986) بسط و تشریح بیشتری یافته است؛ همچنین در کتاب‏ طبقه‏ی اشراف (1996) برای مثال بصورت آموزش عالی به کار رفته است.

از نظر بوردیو، سرمایه همچون یک رابطه‏ی اجتماعی در درون نظام مبادله عمل می‏کند و این اصطلاح همه‏ی کالاهای مادی و نمادین که در حال حاضر کمیابند و ارزش این را دارند که  به یک شکل اجتماعی خاص دنبال شوند را دربرمی‏گیرد (به نقل از هارکر، 1990، ص 13) وسرمایه‏ی فرهنگی همچون رابطه‏ی اجتماعی درون یک نظام مبادله عمل می‏کند که دربرگیرنده آگاهی فرهنگی انباشته شده است که قدرت و منزلت به بار می‏آورد

 

در مقاله ”اشکال سرمایه“ (1986) بوردیو، میان سه نوع سرمایه تفاوت می نهد:


-1  سرمایه‏ی اقتصادی: در اختیار داشتن منابع اقتصادی (پول، املاک)

-2 سرمایه‏ی اجتماعی: منابع مبتنی بر روابط، عضویت و شبکه از تاثیرات و حمایت‏های گروهی. بوردیو سرمایه‏ی اجتماعی را چنین تعریف می‏کند: ”مجموعه‏ی از منابع بالقوه یا بالفعل که به در اختیار داشتن یک شبکه‏ی پایدار کم و بیش نهادی شده در روابط دو طرفه‏ی آگاهانه و هشیارانه مرتبط است.

 -3سرمایه‏ی فرهنگی: صورت‏های آگاهی؛ مهارت؛ آموزش؛ و بطور کلی هر امتیازی که به شخص منزلت بالایی در جامعه می‏دهدو دربرگیرنده ی انتظارات بالا می‏باشد. والدین برای بچه‏ها سرمایه‏ی فرهنگی ،ایستار و آگاهی‏های فراهم می‏کنند که نظام آموزشی را به یک مکان آشنایی راحت که در آن می‏توانند به آسانی جایگزین شوند، تبدیل می‏کند.

 

انواع سرمایه‏ی فرهنگی

سرمایه‏ی فرهنگی نیز خود به سه قسمت تقسیم می‏شود:

حالت درونی شده، عینیت یافته و نهادینه شده (بوردیو ، 1986: 47) بوردیو میان این سه نوع سرمایه‏ی فرهنگی تمایز می‏نهد

حالت درونی شده:  این حالت در جایی است که سرمایه‏ی فرهنگی در افراد درونی شده است و ممکن است هم بصورت ارثی و هم بصورت اکتسابی حاصل شود. به ارث بردن به شیوة ی ژنتیکی نیست بلکه بیشتر به شکل زمانی،‏ فرهنگی است و سنت‏ها اغلب اجزاء حالت درونی شده را به دیگری معمولا به وسیله خانواده از طریق جامعه‏پذیر شدن اعطاء می‏کنند. آنها بطور بلاواسطه‏ی مثل یک هدیه قابل انتقال نیستند، بلکه به شدت به طبیعت ثانویه مربوط است ـ یعنی ویژگی اشخاص و شیوه ی تفکرشان.

·   سرمایه‏ی زبانی، به عنوان سلطه و ارتباط بازبان تعریف شده است (بوردیو، 1990؛ 114) ، به این معنا که  نشان‏دهنده‏ی شیوه‏ی سخن گفتن است و می‏تواند به عنوان شکلی از سرمایه‏ی فرهنگی درونی شده به حساب آید.Ÿ حالت عینیت یافته: چیزهای که در حاکمیت هستند مثل وسایل علمی یا آثار هنری. این ابزار فرهنگی می‏تواند بصورت فیزیکی (جامد) همچون استفاده کردن از سرمایه‏ی اقتصادی و به گونه‏ی نمادی همچون سرمایه‏ی فرهنگی انتقال یابد .با این وجود در حالیکه ممکن است یک نفر سرمایه‏ی فرهنگی عینیت یافته‏ی همچون یک تابلوی نقاشی را در اختیار داشته باشد،ممکن است تنها مصرف‏کننده‏ی نقاشی (با فهم معنای فرهنگی آن) باشند. اگر نوع شایسته‏ی از سرمایه‏ی فرهنگی درونی شده را داشته باشند (که ممکن است یا ممکن نیست از طریق فروش نقاشی انتقال یابد)

·   حالت نهادینه شده: این حالت به تشخیص نهادینه‏ی سرمایه‏ی فرهنگی که در اختیار افراد است و اغلب به شکل صلاحیت‏ها و مدارک دانشگاهی درک می‏شود، اشاره دارد. این حالت اساساً در ارتباط با بازار کار قرار دارد. این حالت به آسانی تبدیل سرمایه‏ی فرهنگی به سرمایه‏ی اقتصادی را با تضمین مقادیر پولی شخصی برای سطح نهادی مشخصی از دستاورد، میسر می‏سازد

 

سرمایه‏ی اجتماعی  مفهومی مرکزی در تجارت، اقتصاد، رفتار سازمانی، علوم سیاسی و جامعه‏شناسی است و به مثابه مزایای تعریف شده که بوسیله‏ی موقعیت شخص در ساختار روابط تعیین می‏شود. این مفهوم توضیح می‏دهد که چگونه بعضی اشخاص در یک موقعیت مشخص از طریق ارتباطاتشان با سایر اشخاص موفقیت‏های زیادی بدست می‏آورند .در واقع مجموعه‏ی متنوع از تعریف‏های وابسته به هم از این اصطلاح وجود دارد که به عنوان ”چیزی همچون دوای همه دردها“ (پورتز، 1998) برای همه‏ی مسائل مرتبط با جوامع و اجتماعات امروزی توصیف شده است.

در حالیکه جنبه‏های متفاوت این مفهوم به همه‏ی رشته‏های علوم اجتماعی مربوط است، بعضی‏ها رد(ریشه ی) استفاده‏ی امروزی از این اصطلاح را به یان جاکوبز در سال 1960 برمی‏گردانند. با این وجود، او هرگز بطور آشکاری اصطلاح سرمایه‏ی اجتماعی را تعریف نکرد بلکه آن را در مقاله‏ی با ارجاع به شبکه ارزش‏ها، به کار برد. اولین توضیح منسجم این اصطلاح در سال 1972 توسط پیربوردیو صورت گرفت و جیمز کلن تعریف گلین لوریس(Gelennlourys) را در توسعه و مردمی کردن این مفهوم به کار برد.

در اواخر 1990 هنگامی که بانک جهانی یک برنامه‏ی تحقیقی را به آن اختصاص داد و رابرت پوتنام در کتابش بولینگ یک نفره (Bowling Alone)به آن پرداخت، این مفهوم بسیار معروف شد. در جامعه‏شناسی، سرمایه‏ی نمادین به آن مقدار از احترام و منزلت که در اختیار یک شخص است( با توجه به ساختارهای که درون آن عمل می‏کند) گفته می‏شود. این مفهوم توسط بوردیو ابداع شد و آن را در کتابش تشخص (Distinction) توضیح داد.

سرمایه‏ی نمادین بیان‏کننده هرگونه تفاوت بین اشخاص است. مثلاً دو نفر سرمایه‏ی اقتصادی دارند اما تفاوت در مقداری که از این نوع سرمایه دارند، باعث می‏شود که سرمایه‏ی نمادینشان با هم متفاوت باشد. سرمایه‏ی نمادین ممکن است به عنوان شاخه یا زیرمجموعه‏ی سرمایه فرهنگی به حساب آید، و مقدار تمایز از طریق قرینه‏ی زیبایی‏شناسی عالی بدست می‏آید. سرمایه‏ی نمادین ممکن است در محیط شناخته شده یا شهری یک شهرک به عنوان بخشی از ارزش‏های مبادله‏ی که می‏تواند به آن محتوی نمادین نسبت داده شود، جای داده شده باشد.

 

آشتی دادن (عرصه) عینی و (طبیعت ثانویه) ذهنی  

همانطور که در بالا اشاره شد، بوردیو مفاهیم نظری و روش‏شناختی طبیعت ثانویه و عرصه را به منظور انجام یک گسست معرفت‏شناختی در مسئله قدیمی عینی/ ذهنی که در علوم انسانی وجود دارد به کار می‏برد. او در واقع می خواهد پدیدارشناسی و ساختارگرایی را با هم یکی سازد. عرصه و طبیعت ثانویه برای انجام چنین کاری مطرح شده‏اند زیرا آنها می‏توانند تنها در ارتباط با هم وجود داشته باشند. در حالیکه یک عرصه بوسیله عاملان اجتماعی مختلفی که در آن مشارکت دارند (طبیعت ثانویه‏شان) ساخته می‏شود.  طبیعت ثانویه، در واقع نشان‏دهنده‏ی جابه‏جای ساختارهای عینی یک عرصه به ساختارهای ذهنی کنش و تفکر عامل است.

روابط بین طبیعت ثانویه و عرصه یک رابطه‏ی دو سویه است. عرصه تنها تا آن زمانی وجود دارد که عاملان اجتماعی دارایی خصلت‏ها و یکسری طرح‏های ادراکی هستند که برای تداوم آن عرصه و معنادار نمودن آن لازم و ضروری است. در مقابل، عاملان از طریق مشارکت در عرصه طبیعت ثانویه‏شان را به منظور کسب دانش مناسبی که به آنها اجازه می دهد تا عرصه را تداوم بخشند، به کار می‏گیرند. طبیعت‏های ثانویه ساختارهای عرصه را تصویب می‏کنند و عرصه‏ها بین طیبعت ثانویه و کنش وساطت می‏کنند.

از این رو، بوردیو تلاش می کند تا با استفاده از مفاهیم عرصه و طبیعت ثانویه تقسیمات بین ذهنیت و عینیت را از بین ببرد. در اینکه آیا او موفق به این کار شده است یا نه، بحث وجود دارد). بوردیو تاکید می‏کند که هر تحقیقی از دو مرحله تشکیل شده است مرحله‏ی اول مرحله‏ی عینی تحقیق است ـ که در آن رابطه‏ی فضای اجتماعی و ساختارهای عرصه بررسی می‏شود. مرحله‏ی دوم. مرحله تحلیل ذهنی عاملان اجتماعی است که در آن خصلت‏های عمل و مقوله‏های درک و فهم عاملان، که از سکونت عاملان در میدان ناشی می‏شود، مورد تحلیل قرار می‏گیرد. تحقیق واقعی، به نظر بوردیو، بدونه انجام این دو مرحله نمی تواند انجام گیرد.

 

سرمایه‏های نمادین و خشونت نمادین 

بوردیو سرمایه‏ی نمادین (مثل پرستیژ، احترام. حق مورد توجه واقع شدن) را به عنوان یک منبع مهم قدرت در نظر می‏گیرد. سرمایه‏ی نمادین هر نوع سرمایه‏ای است که از طریق طرح‏های طبقه‏بندیِ از نظر اجتماعی القاء شده دریافت می‏‏گردد. هنگامی که کسی که دارنده‏ی سرمایه‏ی نمادین است برعلیه عاملی‏ که سرمایه‏ی کمتری دارد آن را بکار می‏برد و درنتیجه‏ی آن به دنبال تغییر کنش‏هایشان هستند، خشونت نمادین را تجربه می‏کنند. این موضوع را هنگامی مشاهده می‏کنیم که دختری دوست پسرش را به خانه می‏آورد و والدینش او را مناسب نمی‏دانند.

در این وضعیت دختر با ایما و اشاره‏های که حامل این پیغامند که اجازه ندارد، این رابطه راادامه دهد روبرو می‏شود. اما این دختر هرگز اجبار آشکاری برای قطع این رابطه مشاهده نمی‏کند. افراد قدرت نمادین و نظام‏های معانی (systems of meaning) (فرهنگ) را برای مشروعیت بخشی تجربه می‏کنند. بنابراین دختر همواره احساس می‏کند که می‏بایست از تقاضای گفته نشده‏ی والدینش، بدونه توجه به شایستگی‏های واقعی خواستگارش، پیروی ‏کند. او وادار می‏شود که واقعیت را بصورت نادرست و تحریف شده دریافت نماید. علاوه بر این، با دریافت خشونت نمادین والدینش بصورت مشروع، او در پیروی شخصی‏اش شریک است ـ احساس وظیفه در او به طور موثری از توبیخات آشکاری که نسبت به او انجام می‏شود، بیشتر است.

خشونت نمادین اساساً تحلیل مقوله‏های تفکر و تفهم بر عاملان اجتماعی مورد سلطه‏ی است که می‏بایست نظم اجتماعی را بپذیرند. خشونت نمادین مشارکت ساختارهای نیاندیشیده‏ی است که می‏خواهند ساختارهای کنش سلطه‏آمیز را آماد سازند. بنابراین ساختار سلطه موقعیت را ”حقیقی“ جلوه می‏دهد. خشونت نمادین به یک معنا، هنگامی که در شیوه‏های بسیاری از کنش‏ها و ساختارهای شناختی افراد درونی می‏شود و تصور مشروعیت نظم اجتماعی را تحمیل می‏کند از خشونت فیزیکی بسیار کارآمدتر است.
بوردیو، در نوشته‏های نظری‏اش بعضی واژه‏های اقتصادی را برای تحلیل فرایند بازتولید اجتماعی و فرهنگی اینکه چگونه اشکال مختلف سرمایه از یک نسل به نسل بعد منتقل می‏شود، به کار می‏گیرد.

 از نظر بوردیو آموزش مثال اعلاء این فرایند است. به نظر وی، موفقیت آموزشی دربردارنده گستره‏ی محلی از رفتار فرهنگی است که ظاهراً ویژگی‏های غیردانشگاهی همچون لهجه و نحوه‏ی راه رفتن را نیز در برمی‏گیرد. بچه‏های خانواده‏های مرفه این رفتار را به راحتی از معلمانشان یاد می گیرند اما بچه‏های خانواده‏های محروم ناتوان از یادگرفتن آنند. بناراین بچه‏های خانواده‏های مرفه با انتظارات معلمان بیشتر جور درمی‏آیند از نظر ملعمان مطیع (docite)لقب می‏گیرند.

اما بچه‏های خانواده‏های محروم سازگاری با رفتار معلمان را مشکل می‏یابند و با چالش روبرو می‏شوند. با این وجود هردو گروه با آنچه که به آنها تحمیل شده است پرورش می‏یابند. بوردیو، این مسئله، یا توانایی طبیعی را ـ تمایز ـ در مورد تولید فراوان نیروی کار اجتماعی، تا اندازه‏ای زیادی با تاکید بر نقش والدین، به کار می‏گیرد. والدین بچه‏هایشان را با نوعی خصلت‏های رفتاری و خصلت های فکری پرورش می‏دهند که تضمین می‏کند که آنها درون نظام آموزشی موفق باشند و بتوانند موقعیت طبقاتی والدینشان را در نظام اجتماعی گسترده‏تر بازتولید نمایند.

سرمایه‏های فرهنگی (مثل مهارت‏ها، مدارک وشایستگی‏ها) نیز می‏تواند یکی از عوامل کج فهمی و خشونت نمادین باشد. از این رو بچه‏های طبقه‏ی کارگر ممکن است فکر کنند موفقیت‏های آموزشی همالانشان در طبقه‏ی متوسط مشروعیت دارد و نابرابری مبتنی بر طبقه را به اشتباه ناشی از کار سخت و یا حتی توانایی ”ذاتی“ بچه‏های طبقه متوسط بدانند. یک مرحله‏ی اساسی ازاین فرایند تبدیل میراث اقتصادی یا نمادین افراد (مثل لهجه یا پول)به سرمایه‏ی فرهنگی (مثل مدارک دانشگاهی) است ـ فرایندی که منطق عرصه‏های فرهنگی در مقابل آن می‏ایستد اما نمی‏تواند جلوی آن را بگیرد.

 

بازتابندگی 

بوردیو بر اهمیت جامعه‏شناسی بازتابنده تاکید دارد که در آن جامعه‏شناسان باید همواره در تحقیق‏شان تاثیرات موقعیت شخصی، مجموعه‏ی ساختارهای درونی شده و اینکه چگونه این ساختارها به احتمال زیاد عینیت مسئله را تحریف و موجب پیشداوری می‏شوند، را مدنظر داشته باشند. به نظر بوردیو جامعه‏شناس باید به روش جامعه‏شناسی جامعه‏شناسی عمل کند و در عینیت مشاهده ویژگی‏های ذهنی خودش را دخالت ندهد. جامعه‏شناس می‏بایست از موقعیت‏های اجتماعی‏اش در درون میدان آگاهی داشته باشد و شرایطی را که ساختارها، گفتمان‏ها، نظریه‏ها و مشاهدات را امکان‏پذیر می‏سازد، تشخیص دهد. از این رو، وی باید از منافع و علایقش در رشته‏ی دانشگاهی یا جامعه‏شناختی‏ آگاهی داشته باشد و شرایط آشکار و ساختارهای تفهمی را که تلویحاً بر کنش‏هایش در درون عرصه تاثیر می‏گذارند،را به حساب آورد. با این وجود مفهوم بازتابندگی بوردیو منحصر به فرد و خود خواهانه نیست، بلکه سهمی از همه‏ی عرصه‏ی جامعه‏شناختی را دربرمی‏گیرد.

جامعه شناسی بازتابندگی یک تلاش همه جانبه است که همه‏ی این رشته و مشارکت‏کنندگانش را در نظر می‏گیرد و هدفش افشاء نمودن ساختارهای نیاندیشیده ی از نظر اجتماعی مشروطی است که زیربنای سازوکار نظریه‏ها و ادراکات مربوط به جهان اجتماعی را تشکیل می‏دهد.جامعه‏شناسی پیر بوردیو را بطور کلی می‏توان همچون تحقیقی درباره‏ی شرایط پیشابازتابنده‏ی دانست که اعتقادات و کنش‏های خاصی را تولید می‏کند که در نظام‏های سرمایه‏ی تولید شده است.

 

علم و بی‏طرفی ارزشی 

بوردیو اعتقاد دارد که عینیت استعلایی تنها در شرایط تاریخی خاصی که برای ظهور آن ضروری است، وجود دارد. عرصه‏ی علمی آرمانی بوردیو، عرصه‏ی است که بطور مدام بر مشارکت‏کنندگانش علاقه و توجه به عینیت را یادآوری می‏کند. او استدلال می‏کند که ظهور عینیت استعلایی نیاز به شرایط تاریخی و اجتماعی خاصی دارد. عرصه‏ی علمی دقیقاً آن عرصه‏ی است که در آن عینیت می‏تواند برآورده شود.

ساختار عرصه‏ی علمی آنچنان است که بطور فزاینده‏ی خودگردان می‏شود و ورودی آن بطور فزاینده‏ی سخت می‏شود. علاوه بر این، عرصه‏ی علمی نوعی موشکافی دقیق درون ذهنی در مورد نظریه‏ و داده نیز انجام می‏دهد. این مسئله تحت تاثیر قراردادن آنهایی که در درون عرصه هستند را مشکل می‏سازد، مثلاً تحت تاثیر سیاست قرارگرفتن.

بنابراین، ساختار عرصه‏ی علمی بر اعضایش طبیعت‏های ثانویه‏ی را تحمیل می‏کند که به گونه‏ی ظریفی با عینیت پیوند خورده‏اند.زبان 
بوردیو زبان‏ را تنها یک وسیله‏ی ارتباطی نمی‏داند، بلکه به نظر او زبان یک سازوکار قدرت نیز هست. یکی از کاربردهای زبان تمایزگذاشتن میان موقعیت رابطه‏ی افراد در یک عرصه یا فضای اجتماعی است ـ استفاده‏های متفاوت از زبان موقعیت‏های خاص هریک از اعضاء را تصریح می‏کند. پس، کنش‏های زبانی آشکارکننده‏ی موقعیت‏های خاص هریک از اعضاء در میدان اجتماعی و مقوله‏ی تفهمی آنهاست و ساختارهای عینی عرصه  اجتماعی را بازتولید می‏کند. اینها تعیین‏کننده‏های است که در گوش دادن، قطع کلام دیگری، سوال پرسیدن و سخنرانی و درجات مربوط به آنها دیده می‏شود.

 

ارتباط پیربوردیو با فراساختارگرایی 

عده‏ی بوردیو را به عنوان یک فراساختارگرا در نظر می‏گیرند. با این وجود، شاید این در مورد بوردیو که چندین ویژگی فراساختارگراها را ندارد، درست نباشد. از جمله اینکه، او حقیقت و واقعیت را به احتمال فرهنگی محول نمی‏کند. به بیان دقیقتر، به نظر او، حقیقت تحت شرایط تاریخی خاصی (مثل شرایطی که میدان علمی را شکل می دهد) تولید می‏شود. واقعیت‏ها نیز به گونه‏ی تاریخی بوجود می‏ایند اما نمی‏توان آنها را به شرایط آفرینش تاریخی‏شان تقلیل داد. علاوه بر این برخلاف ساختارگرایی و شاید فراسختارگرایی، بوردیو خواهان آنست که نقش کنشگر اجتماعی در ساختن معنا حفظ شود.

 در حالیکه متفکران فراسختارگرا بر سر این مسئله که چیزی به نام ”خود“ وجود ندارد ، موافقند بوردیو هرگز نمی‏خواهد ”خود“ را کنار بگذارد در حالیکه عامل همچنان باقی باشد. از نظر بوردیو عامل اجتماعی یک عامل دومین در تحلیل نیست بلکه یکی از عناصر اصلی تحقیق است که در فهم شرایط معنادار عرصه اجتماعی لازم و ضروری است

البته بوردیو شباهت‏های نیز با فراساختارگرایان دارد. ضدیت‏های دوگانه نقدی است بر فهم بوردیو از طبیعت ثانویه که حول ضدیت‏های دووجهی فهم ساختار و به همان روال کنش ساخته می‏شود. از نظر بوردیو معنا و حقیقت جهانی و غیرتاریخی نیست. بلکه به شیوه‏ی تاریخی تولید می‏شود و تنها زمانی می‏تواند جهان شمول باشد که شرایط ساختن آن جهانی باشد. علاوه بر این ،مولف در یک اوضاع و احوال اجتماعی که تا اندازه‏ی طبیعت ثاثویه مولفان را تعیین می‏کند، پرورش می‏یابد. با این وجود، مولف، به هیچ وجه در کارش عاملیت را به خوبی مورد استفاده قرار نمی‏دهد.

اثر صرفاً تولید محیط اجتماعی نیست، بلکه در بردارنده منشی است که در آن مولف در یک فضای امکانیِ از نظر اجتماعی ساختار یافته به سر می‏برد. در حالیکه اثر در ساختارهای طبیعت ثانویه و عرصه ساخته شده است، به هیچ وجه بر طبق کنش‏های معنادار مولف ساخته نشده است.بوردیو آرزو دارد که ساختارگرایی و پدیدارشناسی را با هم ترکیب کند و پلی میان عینیت‏گرایی و ذهنیت گرایی ایجاد نماید. در انجام چنین کاری او تلاش می‏کند که تعادلی میان ساختارهای عینی جامعه و عاملان اجتماعی درون ان برقرار سازد. او خیمه های ساختارگرایی و فراساختار گرایی را نمی‏پذیرد. به بیان دقیقتر او خود را یک ساختارگرایی تکوینی می‏داند تا جاییکه تلاش می‏کند ایجاد تاریخی ساختارهای اجتماعی را از طریق شرایط عینی اجتماعی و کنش‏های معنادار و شیوه‏های سکونتی عاملان، درک کند.

 

میراث

روزنامه‏ی گاردین در آگاهی در گذشت پیربوردیو نوشت که: "به دلایل بسیاری، بوردیو پیشرو روشنفکران حال حاضر فرانسه بود ... متفکری هم رتبه با فوکو، بارت و لاکان“. آثار بوردیو به دوازده زبان ترجمه شده و بر تمامی حوزه های علوم اجتماعی و انسانی تاثیرگذاشته است. بعضی از آثار او نه تنها در جامعه‏شناسی بلکه در مردم‏شناسی، آموزش و پرورش ومطالعات فرهنگی کلاسیک از ارزش فراوانی بر خودار است.

کتاب تشخص، نقد اجتماعی داوری بوسیله‏ی ”موسسه‏ی جامعه‏شناختی بین‏المللی“ یکی از 20 اثر مهم قرن در حوزه‏ی جامعه‏شناسی معرفی گردیده است، کتاب ”نظریه‏ی کنش“ او یکی از کتاب های بسیار معروف در جهان است. ”قواعد هنر“ بر جامعه‏شناسی ،تاریخ ،ادبیات و زیبایی‏شناسی تاثیرات بسزایی داشته است.
در فرانسه بوردیو یک دانشگاهی برج عاج‏نشین به حساب نمی‏آمد بلکه یک فعال احساساتی بود. علاوه بر این، گاردین در سال 2003 یک فیلم مستند درباره‏ی پیربوردیو با عنوان ـ جامعه‏شناسی یک ورزش رزمی است ـ در پاریس به نمایش گذاشت .

از نظر بوردیو، جامعه‏شناسی نوعی تلاش رزمی برای نشان دادن ساختارهای نیاندیشیده ی است که در زیر کنش‏های شناختی و اشاره‏ی عاملان اجتماعی قرار دارد. در نظر او جامعه‏شناسی همچون ابزار نبرد خشونت نمادین است و عرصه‏های پنهانی را آشکار می‏کند که در آن افراد می‏توانند آزاد باشند.کارهای بوردیو همچنان اثر بخش باقی مانده است و جامعه‏شناسانی مثل لویس واکانت اصرار دارند تا اصول نظری و روش‏شناختی بوردیو را در کارهایشان به کار ببرند و آنچه را که بوردیو مشاهده‏ی مشارکتی و واکانت جامعه‏شناسی جسمانی می‏نامد، عملی سازند.

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع

 

·       http://en.wikipedia.org/wiki/Pierre_Bourdieu

·       http://mcs.sagepub.com/content/28/2/211.full.pdf+html

·       http://keramatollahrasekh.blogfa.com/post-44.aspx

·       http://www.torghabehonline.com/news/detail.asp?id=4446

·       http://www.ollion.net/courses/PBST09/

·       http://www.analitica.com/bitblioteca/bourdieu/

·       http://www.socialcapital-foundation.org/TSCF/Pierre Bourdieu.html

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد